اگر قرار باشد همه انرژی افراد در هر جایگاهی صرف کسب اطلاعات شود، شاید، دیگر جایی برای تحلیل ادراکی و تصمیم درست باقی نماند. وقتی شما در سازمان کوچک و یا بزرگ خود، بیش از اندازه نیاز، زمان و انرژی برای کنار هم قراردادن اطلاعات بدست آمده از بخشهای مختلف میگذارید، معادل همان از انرژی و زمان مورد نیاز برای رشد سازمان خود میکاهید.
هرم دانش اصطلاحی است که این روزها خیلی باب شده. بیانی ساده از مفهومی عمیق و بزرگ و آن مفهوم جریان دادهها و اطلاعات است.
پایینترین سطح آن که همان داده (Data)های تولید شده در یک سازمان است را میتوان با اسناد ساده حسابداری مقایسه کرد. جایی که فقط یک اتفاق ساده بدون در نظر گرفتن اهمیت آن ثبت میشود. در حسابداری اهمیت 1 ریال خیلی فرقی با هزار میلیارد ریال ندارد. چنانچه اختلافی پیش بیاید، صرف اختلاف مهم است نه میزان اهمیت آن.
سطح دوم هرم دانش، سطح اطلاعات (Information) نام دارد که معادل آن در حسابداری همان صورتهای مالی میباشند که نتیجهای ملموس از دادههای تولید شده را در اختیار شما میگذارد. اینجا اهمیت اطلاعات هنوز هم نامشخص است و مبهم.
سطح سوم هرم دانش را سطح دانش (Knowledge) مینامند، یعنی شما با دریافت اطلاعات و بررسی آنها به فهم و درکی از وضعیت موجود میرسید. اینجا اطلاعات بار و وزن میگیرند، البته با توجه به دانش شما بعنوان رهبر سازمان که کدام مورد را به چه میزان اهمیت بدهید.
مهمترین سطح هرم دانش بالاترین سطح آن که خرد (Wisdom) نام دارد میباشد. در این سطح شما باید به این ادراک و آگاهی برسید که چه تصمیمی باید بگیرید و چگونه آن را اجرا کنید. جایی که تصمیمات استراتژیک سازمان گرفته میشود. جایی که یک اشتباه ممکن است به نابودی بیانجامد.
هوش تجاری
در واقع، تفکر و ابزاری است که سطح سوم یعنی همان سطح دانش را برای شما طراحی و قابل رویت مینماید. البته از کلیه اطلاعاتی که در سرتاسر سازمان شما ایجاد میشود، از منابع انسانی گرفته تا حمل و نقل و حسابداری و غیره. اطلاعات بدست آمده از سراسر سازمان را بررسی، آنها را تصفیه کرده، اطلاعات غیر قابل استناد یا به اصطلاح اطلاعات کثیف را حذف و از اطلاعات درست سازمان نمودارهایی میسازد که در یک نگاه وضعیت موجود را متوجه خواهید شد.
با مشخص شدن وضعیت موجود، اطلاعات عمیقتر و بنیادیتری را میتوانید از هوش تجاری بخواهید که نهایتاً به درک و فهمی عمیق از آنچه در حال اتفاق افتادن است میرسید و باز هم برپایه دانش بدست آمده از هوش تجاری تصمیم خواهید گرفت و استراتژی تدوین خواهید کرد.
هوش تجاری حلقه محکم اتصال رهبر و یا مدیر، به اطلاعات تولید شده در سازمان و قابل روئیت نمودن آن برای شماست. آنهم در قالبهایی بسیار قابل درک و ساده.
امروزه نمیتوان سازمانی را پیدا کرد که وابستگیاش به هوش تجاری و ابزارهای آن، کمتر از وابستگی به هر یک از اجزای تشکیل دهنده سازمان به تنهایی باشد. راه، زمانی روشن است که نور کافی برای تشخیص از بیراه باشد. جاده زمانی برای طی کردن مناسب است که علائم هشدار و هدایت در آن به میزان کافی نصب شده باشد و این علائم را هوش تجاری (BI) به شما میدهد.