فرض کنید برروی صندلی اتاق جلسات نشستهاید و در حال مذاکره برای عقد قرارداد مهمی هستید، در این قرارداد که در رابطه با تأمین قطعات خاصی از خودرو برای خودروساز بزرگ داخلی و یا حتی خارجی است، طرف مذاکره درخواست افزایش دو برابری تولید شما را میدهد. حتی حاضر است برای تجهیز کارگاه و افزایش ظرفیت، مبلغ قابل توجهی از قرارداد را بعنوان پیشپرداخت بپردازد.
در یک محاسبه ساده به این نتیجه میرسید که موقعیت بسیار خوبی است و توافق ضمنی انجام میدهید. قرار عقد قرارداد میماند برای جلسه بعد. تا جلسه بعد چند روزی فرصت است و در این فرصت با بررسی دقیقتر پیشنهاد، متوجه میشوید، چنانچه این قرارداد بسته و اجرایی شود شما مجبورید بیش از 30% کل مبلغ قرارداد را صرف تجهیز و توسعه کنید و چون این سفارش برای تولید مقدار قابل توجهی از این محصول است و مصرف 2 سال خریدار را تأمین میکند و مشابه این محصول در بازار خواهان ندارد، نگران میشوید و تردید میکنید. چرا که باید همه سود خود از این قرارداد را صرف افزایش ظرفیت تولید کنید، برای محصولی که به احتمال زیاد فقط یکبار سفارش داده میشود و عملاً این توسعه پاسخی مقطعی به درخواستی یکباره است. تماس گرفته و قرارداد را کنسل میکنید و یا درخواست اصلاح مبلغ قرارداد را میدهید که مورد موافقت طرف مذاکره قرار نمیگیرد. به هر حال قرارداد کانلمیکن میشود.
چه اتفاقی افتاد؟
خیلی ساده است. شما با تمام توان و قابلیتهای مدیریت و رهبری خود فقط تا حدی میتوانید دادهها و اطلاعات روزانه که در سازمان و شرکت شما تولید میشود را به ذهن بسپارید و تحلیل کنید و بر مبنای آن تصمیم بگیرید.
این توانایی (قدرت مدیریت و تصمیمگیری) هنگامی به نهایت بازدهی خود میرسد که اطلاعات و دادهها همهجانبه بررسی گردیده و آنچه مورد نیاز شماست به راحتی در قالب نمودار و یا تصویر جهت تجزیه و تحلیل و اتخاذ تصمیم مناسب در اختیارتان قرار گیرد. هوش تجاری حلقه اتصال اطلاعات تولید شده در سازمان و نگاه تحلیلی و سیستماتیک شماست.
این مفهوم در سادهترین شکل خودش شامل ابزاری است که در مجموعه سازمان پیادهسازی شده و با پاکسازی اطلاعات نامعتبر و به اصطلاح کثیف و نیز ایجاد شفافیت در کلیه بخشهای تولیدکننده اطلاعات، نهایتاً تصویری واضح از هر آنچه در حال اتفاق افتادن در سازمان شماست ارائه میدهد.